» شهید محمد رستمی

شهید محمد رستمی

دنیاگیری ویروس کرونا به طور غیر منتظره‌ای سلامت، روابط اجتماعی و اقتصاد جوامع مختلف انسانی را به خطر انداخته و زندگی زیر سایه تهدید این ویروس به طور غیرقابل باوری تغییر نمود. به طوری که انسان‌ها را برای ادامه بقا با شرایط و چالش‌های جدیدی رو به رو ساخت و عزیزان بسیاری را از کودک گرفته تا کهنسال، از زن گرفته تا مرد، از ما گرفت. چه نگاه‌های دوخته بر در که از بازگشت پدر ناامید شدند و چه دست‌های بسیاری که از نوازش و مهر مادری محروم شدند و چه جوانانی که هنوز طعم عشق را نچشیده فرصت مهر ورزیدن را از دست دادند و چه کودکانی که زود از آغوش پدر و مادر جدا شدند.
شهر ما نیشابور نیز تاکنون بارها داغدار فرزندان خود شد و قریب به هزار نفر از مردان و زنان و جوانان و کودکان خود را در ابتلا به ویروس کووید-19 به خاک سپرده است.
در این گزارش به معرفی و بیان شرح مختصری از آخرین روزهای زندگانی جانباختگان کرونا در حوزه بهداشت و درمان نیشابور می‌پردازیم.

 

«شهید مدافع سلامت، محمد رستمی»

زنده یاد محمد رستمی متولد 1370 در نیشابور، راننده مرکز بهداشت شماره 2 نیشابور بود. وی با 4 سال سابقه کار، در 19 آبان 99 در بیمارستان 22 بهمن به شهادت رسید.

شادروان محمد رستمی که اولین شهید مدافع سلامت نیشابور است، راننده و مسئول انتقال نمونه‌های آزمایش به آزمایشگاه تشخیص کرونا بود که در حین انجام وظیفه، خود به کرونا مبتلا شد.

برادر این مرحوم در گفتگوی کوتاهی گفت: “برادرم 29 سال سن داشت و چون در دوران عقد با همسر خود بسر می‌بردند، در خانه پدر ساکن بودند. متأسفانه زمانی که متوجه شدیم محمد، به کرونا مبتلا شده، دیر شده بود و بیماری به پدر و مادرمان نیز سرایت کرده بود. پدرم دیابت داشت و حال او و برادرم وخیم شد، به همین دلیل آن‌ها را در بیمارستان بستری کردیم. اما خوشبختانه مادرم با استراحت در منزل بهبود یافت. مهمترین علائم برادرم تنگی نفس و سرفه بود. اگر زودتر متوجه مبتلا شدن او می‌شدیم، او را از پدر و مادرم جدا می‌کردیم اما متأسفانه پدرم یک روز پس از فوت برادرم جان خود را از دست داد و خانواده ما دو نفر را به فاصله یک روز از دست داد، من نیز در حین رسیدگی به وضعیت آن‌ها مبتلا شدم.”

هادی رستمی افزود: “آخرین روزی که به پدر و برادرم در بیمارستان سر زدم، به محمد گفتم اگر چیزی نیاز دارد برایش فراهم کنم و او فقط گفت: «مراقب پدر باش». او هرگز فکر نمی‌کرد از دنیا برود و حالش مساعد شده بود. به بخشی که پدر در آنجا بستری بود رفتم و دیدم اکسیژن خون او بسیار افت کرده و او را به آی سی یو منتقل کرده‌اند. نیم ساعت بعد و در ساعت 6 صبح، خبر فوت برادرم را دادند و با همان تختی که پیکر محمد را بیرون آوردند، پدر را به آی سی یو بردند و ساعت 7 صبح روز بعد خبر فوت پدر را نیز به ما اعلام کردند. ما هفت خواهر و برادر بودیم و نمی‌دانستیم خبر فوت برادرمان را چگونه به پدرمان بگوییم تا این که پدر نیز خیلی زود پس از محمد چشم از دنیا فروبست و دو داغ سنگین را بر دل‌های ما به جا گذاشتند.”

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *