دکتر ابوالحسن ضیا ظریفی
دكتر ابوالحسن ضیا ظریفی در 29 مرداد 1305 در خانوادهای مذهبی در شهر زیبای لاهیجان بهدنیا آمد.
در خانواده او، اشتغال به حرفه پزشكی، قدمتی صدساله داشت. پدربزرگ خانواده، مرحوم حجتالله حكیم باشی، تا بیست سالگی به یادگیری صرف و نحو و علوم مختلف آن روزگار پرداخت. پدربزرگ، شعر میسرود و تخلص شعری او “عطارد” بود. بهعلاوه، خط زیبایی هم داشت. او پس از درگذشت پدر و مادرش، برای تحصیل پزشکی به تهران آمد، که شرح احوال او در دیوان شعری كه از او به یادگار مانده، به تفصیل آمده است.
حجتالله حكیم باشی چند فرزند داشت. پدر دكتر ابوالحسن ضیا ظریفی، حاج عیسی، از فرزندان او و از بازرگانان مشهور لاهیجان بود.
اما، فرزند دوم وی، میرزا ابوالفضل، دوره طب را در مدرسه دارالفنون گذراند و در سال 1285 اجازه طبابت و داروسازی دریافت کرد. وی به زبانهای فرانسه، روسی و عربی تسلط داشت و در گیلان طبیب مشهوری بود. دكتر ضیاء الاطباء در 14 خرداد 1305 پس از یك سخنرانی سیاسی به نفع جمهوریت، روبروی مسجد جامع لاهیجان به ناگهان درگذشت و به قولی او را مسموم كردند.
فرزند دیگر خانواده حجتالله حكیم باشی، دكتر یحیی ظریفی بود كه پس از پایان تحصیلات پزشکی به گیلان رفت و همراه با مرحوم میرزا كوچك خان جنگلی در منطقه كسما و فومنات به معالجه قشون میرزا كوچك مشغول شد و مدتها نیز ریاست بهداری فومن، كوچصفهان، محلات و قم را برعهده داشت. وی در سال 1321 در محلات درگذشت.
ابوالحسن ضیا ظریفی، فرزند حاج عیسی، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه حقیقت لاهیجان و دوران متوسطه را در دبیرستانهای ایرانشهر لاهیجان، شاهپور و تربیت رشت به پایان رساند و در شهریور 1324 برای ادامه تحصیل به تهران رفت. تحصیلات او در رشت، با جنگ بینالمللی و اشغال شمال كشور توسط قوای شوروی، خروج رضا شاه از ایران و حكومت پهلوی دوم مصادف بود.
ابوالحسن ضیا ظریفی درباره آن دوران مینویسد: “سقوط دیكتاتوری رضا شاه، آزادیهای سیاسی را تا حدودی میسر ساخت، احزاب سیاسی مختلف تشكیل شد و بالطبع در بین قشر دانشآموز و دانشجو تمایلات سیاسی و مبارزات ایدئولوژیك قوت گرفت. در دوره دوم دبیرستان، دو گرایش فكری در محیط ما حاكم بود. از یك طرف استاد زبان عربی ما مرحوم بتولی، تفكر مذهبی را در ما تقویت میكرد و از طرف دیگر، استاد زیستشناسی، محمود بهزاد، تفكر علمی را به ما میآموخت. حزب توده ایران نیز با فلسفه و تفكر ماركسیستی، جوانان و روشنفكران را به طرف خود جلب مینمود. در كلاسهای سخنرانی و شعرخوانی نیز حاضر میشدیم.”
ابوالحسن ضیا ظریفی پس از پایان دبیرستان، زیر تأثیر تعالیم زندهیاد دكتر محمود بهزاد، ابتدا دو سال در رشته زیستشناسی در دانشكده علوم دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما در سال 1326 در كنكور پزشكی شركت كرد. در آن زمان، دانشكده پزشكی، داروسازی و دندانپزشكی به ترتیب 110 نفر برای رشته پزشكی، 40 نفر برای داروسازی و 40 دانشجو برای دندانپزشكی برمیگزید. دكتر ضیا ظریفی با صلاحدید دكتر صادق پیروز، به دانشكده داروسازی رفت و عصرها نیز در روزنامه “فرمان” عضو هیأت تحریریه بود و مقالات او با امضای “ا ـ ظ دانشجو”، در آن روزنامه منتشر میشد.
طی سالهای تحصیل و با ادامه مبارزات سیاسی در دانشگاه، دكتر ضیا ظریفی با تشكیل سازمان دانشجویان كوی دانشگاه و سپس سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، مبارزات صنفی_سیاسی را شكل داد و در سال 1330 كه برای تشكیل سازمان دانشجویان دانشگاه تبریز به آن شهر سفر كرد، دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند.
پس از پایان تحصیلات در دانشگاه، برای خدمت وظیفه به كرمانشاه رفت. پس از مدتی به تهران آمد و رئیس آزمایشگاه بیمارستان شماره یك ارتش شد و خدمت وظیفه را به پایان برد و همزمان عصرها، در انستیتو پاستور ایران زیر نظر مرحوم دكتر علی مشحون، دكتر قدسی و دكتر بالتازار به كار میكروبشناسی پرداخت.
وی هنگام خدمت وظیفه با همكلاس خود خانم دكتر توران زیركزاده (دختر مرحوم غلامحسین زیركزاده، استاد دانشكده ادبیات دانشگاه تهران) ازدواج كرد.
پس از پایان خدمت وظیفه، مصادف با كودتای 28 مرداد 1332، ضربات سختی به خانواده دكتر ضیا ظریفی وارد آمد. پدر همسرش خودكشی كرد و عموی همسرش مرحوم مهندس احمد زیركزاده كه از یاران وفادار مرحوم دكتر مصدق بود، مدتی آواره و سپس زندانی شد.
دكتر ضیاء ظریفی، خدمت خارج از مركز خود را در اصفهان گذراند و تأسیس نخستین آزمایشگاه كنترل مواد مخدر و اولین آزمایشگاه كنترل بیماریهای آمیزشی و همچنین گسترش شبكه آزمایشگاههای بهداشتی در استان از كارهای ایشان در اصفهان است.
سپس در سال 1335 برای گذراندن دوره تخصصی آزمایشگاهی به تهران آمد و نخستین آزمایشگاه كنترل سل را زیر نظر مرحوم دكتر مهدی ذوالریاستین، در آزمایشگاه مركزی بهداشت تأسیس نمود. بعد از آن، سالهای 1341 و 1342 برای گذراندن دوره تخصصی میكروبشناسی به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن زیر نظر اساتید برجستهای مانند پروفسور بیگنال، پروفسور میچسون و پروفسور ماركس به كار پرداخت و پس از بازگشت به ایران، آزمایشگاه رفرانس سل را تأسیس نمود كه از آن هنگام تاکنون، مركزی برای پژوهشهای بنیادی در زمینه بیماری سل بهشمار میرود.
اواخر سال 1342 تشكیلات وزارت بهداری تغییرات فراوانی یافت و با كمك سازمان جهانی بهداشت(WHO) ، تشكیلات تازهای برای آزمایشگاههای كشور بهوجود آمد و دكتر ضیا ظریفی به عنوان معاون فنی مدیر و رئیس آزمایشگاه رفرانس انتخاب شد. این آزمایشگاه، مركز تحقیقات و بررسیهای علمی آزمایشگاهی بود و در زمان همهگیری وبا، تلاشهای زیادی برای مهار آن انجام داد. بهعلاوه در آن، كلاسهای متعدد بینالمللی با شركت كارشناسان سازمان جهانی بهداشت تشكیل میشد.
دكتر ضیا ظریفی بنیانگذار بخش آزمایشگاه بهداشتی در جده، مدینه و مكه برای حجاج بود. وی در سال 1353 به عنوان مدیركل آزمایشگاهها برگزیده شد. در آن زمان تمامی واحدهای آزمایشگاهی زیر نظر اداره كل آزمایشگاهها كار میكردند و دکتر ضیا ظریفی موفق شد چهارصد مركز آزمایشگاهی را در مناطق مختلف کشور تأسیس نموده و كلاسهای آموزشی برای تربیت كاردان و كارشناس آزمایشگاه برگزار كند.
وی در سال 1347 برای تكمیل تحصیلات خود به انستیتو پاستور پاریس رفت و در سال 1349 نیز در دانشگاه مریلند آمریكا زیر نظر پروفسور معروف دکتر گاردنر میدلبروك به كار پرداخت و سپس برای گذراندن دوره مدیریت آزمایشگاه به مركز كنترل بیماریهای ایالات متحده آمریكا معرفی شد. علاوه بر این، او به فعالیتهای آموزشی مختلفی نیز پرداخت. ابتدا به عنوان دستیار در دانشكده پزشكی اصفهان، سپس با سمت استاد میكروبشناسی در دانشكده علوم تهران تدریس کرد.
وی در سال 1347 به تبریز رفت و نخستین دانشكده آزمایشگاهی را در آن شهر تأسیس كرد و پس از انقلاب نیز هفت سال در دوره دكترا به عنوان استاد مدیریت آزمایشگاه در دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی، تدریس نمود.
دكتر ضیا ظریفی در مجامع علمی بینالمللی گوناگونی عضویت داشت و از جمله از سال 1963 عضو اتحادیه بینالمللی مبارزه با سل و بیماریهای ریوی در پاریس بود و مدت ده سال نیز عضو شورای نویسندگان مجله این سازمان بود. همچنین از سال 1976 عضو انجمن میكروبشناسان آمریكا، بهداشت آمریكا و میكروبشناسان ایران، عضو مؤسس انجمن بهداشت ایران و عضو مؤسس انجمن بیوشیمی ایران بود.
وی در سال 1372 با همکاری جمعی از استادان، انستیتوی تحقیقات سل و بیماریهای ریوی را تأسیس کرد که امروزه یکی از بزرگترین مراکز علمی کشور و مرجع سازمان بهداشت جهانی منطقه مدیترانه شرقی است. او مدتها به عنوان کارشناس سازمان بهداشت جهانی در عربستان، اتیوپی و کنگو نیز خدمت کرده است.
دكتر ضیا ظریفی علاوه بر تدوین و انتشار كتابهای متعدد علمی_آزمایشگاهی، در زمینه علم، تاریخ، تاریخ پزشکی و امور اجتماعی و فرهنگی نیز آثاری به یادگار گذاشتهاند كه مشخصات برخی از آنها عبارتند از:
– داروینیسم و موتاسیونیسم و مقایسه آن با نظر لیسنیكو، انتشارات دانشگاه تهران، 1331
– پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنایی، با همكاری دكتر خسرو سعیدی، انتشارات نیلوفر، 1378
– سازمان دانشجویی دانشگاه تهران، نظری دیگر به جنبش دانشجویی در ایران (1332-1320)، انتشارات شیرازه، 1379
– زندگینامه حسن ضیا ظریفی از دانشگاه تهران تا قتلگاه اوین، نشر امین دژ، 1383
– تاریخ سل از آغاز تاکنون، انتشارت میرماه، تهران، 1384
– برندگان جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی، انتشارات میرماه، در دو نوبت چاپ شده است: 1385 و 1386
– حکایت زندگی، نشر امین دژ، 1385
وی همچنین بیش از صد و پنجاه مقاله علمی در مجلات پزشكی ایران و نشریات علمی آمریكا، انگلستان و سازمان بهداشت جهانی منتشر كرده و مقالههای اجتماعی مختلفی در روزنامههای اطلاعات، هفتهنامه پزشكی و … نگاشته است.
دكتر ضیا ظریفی در مهر ماه 1357 بازنشسته شد، و از آن تاریخ در كمیتههای مختلف وزارت بهداشت عضویت داشت كه مهمترین آن، “كمیته ملی مبارزه با سل” بود.
وی یك دختر و دو پسر و سه نوه دارد. فرزندان او، تحصیلات عالیه خود را در آمریكا گذرانده و در آن كشور به كار مشغولاند. متأسفانه دکتر ضیا ظریفی در آوریل 2006، پسر بزرگ خود سینا را در اثر بیماری از دست داد و این موضوع اگرچه روح او را سخت آزرد، ولی وی بر آن شد که از این رویداد تلخ نیز به سود دیگران بهره جوید. از اینرو با تجربه تلخی که طی از دست دادن پسرش در اثر بیماری داشت، کتابی با عنوان “پزشکان چگونه فکر میکنند؟” منتشر نمود. این کتاب بر مبنای کتاب مشابهی از دکتر ژروم گریمن (استاد پزشکی دانشگاه هاروارد) تدوین شده و در آن دکتر ضیا ظریفی به تصمیمات نادرست پزشکی که گاه در اثر تفکر اشتباه برخی پزشکان به زیان بیماران تمام میشود، پرداخته و رهیافتهای سودمندی برای پیشگیری از آن ارائه کرده است.
در سال 1383 دكتر ضیا ظریفی با شرح احوال علمی و فرهنگی خود به منظور درج در کتاب “پزشکان در قلمرو فرهنگ و هنر”، در بخشی از زندگینامه خود نوشته است:
“خدا را سپاس میگویم كه توفیق خدمت به مردم میهن گرامیام ایران را به من عطا فرمود و آرزو دارم تا پایان عمر در خدمت محرومان باشم. شعارم همیشه این بوده است: «من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش، چون به فكر سوختن افتادهای، مردانه باش.» و برای سخنرانیها و نوشتههایم شعارم این است: «بشكن ای قلم، ای دست اگر پیچی از خدمت محرومان سر.»”
و به راستی که زندگی و خدمات ارزشمند دکتر ضیا ظریفی، به گفته صاحبنظران، این گفته ایشان را تأیید میکند.
سرانجام دکتر ابوالحسن ضیا ظریفی در مهر ماه 1389 در اثر بیماری جانکاه سرطان که در ماههای آخر عمر با آن روبهرو گردید، در آمریکا، روی در نقاب خاک کشید. خاطرهاش ماندگار و یادش پاینده باد که انسانی دانشور، مهرورز، فرهنگمند و دوستدار دانش و انسانیت بود.
«گالری عکس»